هنگام جشن «سروشگان» يا جشن «هفدهروز» در ستايش «سْـرَئوشَـه/ سروش»، ايزد پيامآور خداوند و نگاهبان «بيداري»؛ روز گراميداشت «خروس» و به ويژه خروس سپيد كه از گراميترين جانوران در نزد ايرانيان بشمار ميرفته و به سبب بانگ بامدادي، نماد سروش دانسته ميشده است.
جشن «سيزدهبدر»، نخستين تيرروز سال و آغاز كشاورزي در سال نو. آيين نخستين روز كشتوكار با گردآمدن در زمين زراعي و آرزوي بارش باران و فرارسيدن سالي خوب و خرم.
در سيستان در اين روز به زيارت نيايشگاه بسيار كهن و پر رمز و راز «خواجه غلطان» در بالاي كوه خواجه و در ميانه درياچه هامون ميروند. (← آخرين روز سال)
جشن «آبانگاه»، نخستين آبانروز سال و به روايت «برهان قاطع» (جلد ۱، ص۳) انجام جشني به همين نام، همراه با آبپاشي و انتظار بارش باران.
روز «اميد»، روز «اسپيدا نوشت» (آثارالباقيه، فصل نهم) يا روز نوروز بزرگ (اين نام جديدتر است). اين روز از روزهاي خجسته ايرانيان، همراه با شادي و آبپاشي، و آغاز سال نو در تقويم سُـغدي و خوارزمي است.
در متن پهلوي «ماهِ فروردين، روزِ خرداد» رويدادهاي بسياري به اين روز منسوب شده است؛ از جمله: پيدايي كيومرث و هوشنگ، روييدن مشي و مشيانه، تيراندازي آرش شيواتير، غلبه سام نريمان بر اژدهاك، پيدايي دوباره شاهكيخسرو (از جاودانان در باورهاي ايراني) و همپُرسگي زرتشت با اهورامزدا. نام «روز اميد»[نيازمند منبع] بخاطر انتظار پيدايي دوباره كيخسرو و ديگر جاودانان و نجاتبخشان (سوشيانتها)، به اين روز داده شده است.
زرتشتيان ايران شايد از اين رو كه اين روز، روز آغاز پيامبري زرتشت و همپرسگي او با اهورامزدا است، در سالهاي اخير اين روز را به نام زادروز زرتشت در شهرها و روستاهاي ايران و جهان جشن ميگيرند.[۱۱] حال آنكه اشاره به زايش زرتشت در اين روز، هيچ مدرك كهني ندارد و زرتشتيان هند (پارسيان) نيز چنين مناسبتي را به رسميت نميشناسند.[۱۲] بنابر متن پهلوي گزيدههاي زاتسپرم زادروز زرتشت در واپسين روز سال است (بنگريد به واپسين روز سال).
نام «اسپيدا نوشت»، از آييننامهنويسي در اين روز گرفته شده است كه آگاهي بيشتري از آن در دست نيست. گمان ميرود با پيامهاي شادباش نوروزي در پيوند باشد.
روز جشن بزرگ «نوروز» در اعتدال بهاري و آغاز فصل بهار. نوروز و آغاز سال نو، مناسبتهاي جداگانهاي هستند كه با يكديگر همزمان شدهاند. (نمونههاي ديگري از آغاز سال نو در ادامه گاهنما خواهد آمد)
در سغد باستان (و امروزه در ميان ارمنيان) از نوروز با نام «نوسرد/ نَـوَسَـرد/ نوسَـرِد» ياد ميشده است كه معناي «سال نو» را ميدهد. (در اوستايي «سَـرِذَه» به معناي سال خورشيدي). در بدخشان با نام «شگونبهار»، در «شغنان» (در تاجيكستان در كرانه رود «پنج») بنام «خِـدِر ايام» (بزرگترين روزها) و در بابِل باستان و در نخستين روز ماه «نيسان» بنام جشن «اكيتو» (سومري «زَگْموك») شناخته ميشده است.
با شكوهترين مراسم نوروزي، امروزه با نامهاي «سِـيرلاله (جشن گل لاله)/ جَـندَه بالا (بالا كردن درفش)» در شهر مزارشريف افغانستان (آرياناي باستان) و در نزديكي بلخ كهن، همراه با برافراشتن درفشي برگرفته از درفش كاوياني ايران، برگزار ميشود. اين آيين با انبوهي از ترانهخوانيها، بازيها و مراسم ديگر همراه است. آيينهاي پيش از فرارسيدن نوروز نيز فراوان و پراهميت هستند (← اسفندماه).
در برخي از متنهاي كهن ايران از جمله شاهنامه فردوسي و تاريخ طبري، جمشيد و در برخي ديگر از متنها، كيومرث به عنوان پايهگذار نوروز معرفي شدهاست. نوروز در اصل سنتي بابلي بوده كه براي ستايش مردوك خداي بابل آنرا برساخته بودند.[۹] نوروز در آيين اسلام نيز ستوده شده است. در تعاليم اسلامي از ربيع و بهار كه سرآغاز سال نو ميباشد به عنوان ياد كرد رستاخيز سخن به ميان آورده است: اذا جاء الربيع فذكروا ذكرانشوراً يعني هنگامي كه بهار آمد پس ياد كنيد قيامت را
اين گاهنما برابر و مطابق با گاهشماري ايراني (جلالي/ خيامي) است كه با تغيير مبدأ سالشماري، با نام «هجري خورشيدي/ شمسي شناخته ميشود و ميتوان بدون هيچگونه تغييري در همه سالها از آن بهرهبرداري كرد.
بررسي جشنهاي ايراني و زمان برگزاري آنها نشاندهنده ويژگيهايي مشترك در ميان همه آنهاست. نخست اينكه تقريباً همگي در پيوند با پديدههاي طبيعي و كيهاني و اقليمي هستند[نيازمند منبع] و به همين دليل كوشش شده است تا زمان برگزاري آنها هر چه بيشتر با تقويم طبيعي منطبق باشد.
دوم اينكه تقريباً هيچكدام برگرفته از دستورهاي ديني نيستند[نيازمند منبع]. با اينكه همواره پيروان اديان گوناگون تلاش كردهاند كه برخي از آنها را مراسم ديني خود معرفي كنند؛ اما نميتوان آنها را متعلق به هيچ ديني دانست. اما برخي كسان تلاش ميكنند تا اين جشنها را در پيوند مستقيم با اديان بدانند.
سومين ويژگي گردهماييها و مراسم ايراني در اين است كه با سرور و شادي همراه هستند و غم و اشك و گريه در آنها جايي ندارد. حتي مراسم عيد «بمو» در ميان مانويان كه اتفاقاً همزمان با روز جانباختن ماني بوده، همراه با سرود و شادي برگزار ميشده است.
چهارمين ويژگي جشنها و مراسم ايراني در احترام و پاسداشت همه مظاهر طبيعت است. در هيچكدام آيينهاي ايراني اثري از خشونت و بدرفتاري نسبت به گياهان و حيوانات ديده نميشود. بلكه حتي با آيينهايي همراه است كه به انگيزه پاكيزگي و پاسداري از محيط زيست برگزار ميشود.
در بخش نخست اين مقاله كه با اقتباس از كتاب «راهنماي زمان جشنهاي ملي ايران»[۱] و مطابقت با نظر استادان ايرانشناس[۲] و تقويم گوگل براي جشنهاي ايراني[۳] نوشته شده به ويژگيهاي عمومي جشنهاي ايراني اشاره ميشود.
در بخش دوم، نام و زمان جشنها و گردهماييها بر اساس گاهشماري ملي ايران آورده ميشود. نگاهي گذرا به اين بخش نشان ميدهد كه شمار جشنهاي ايراني بسيار بيشتر از تعداد متداولِ شناخته شده فعلي آن است. كوشش شده تا در اين بخش به بيشتر جشنهاي شناخته شده و يا فراموششدهاي كه در متون و منابع ايراني به آنها اشاره رفته و همچنين پارهاي جشنهاي قومي يا محلي پرداخته شود.
براي برگزاري جشنهاي قومي در بسياري از نواحي از تقويمهاي محلي و بومي استفاده ميشود. به اين روش تا جايي كه منحصراً ميان اقوام و اقليتها تداول داشته باشد، ايرادي وارد نيست، اما استفاده از تقويمهاي محلي و قومي براي برگزاري جشنها در سطح ملي به نظر استادان ايرانشناس نادرست است.[۲] و آنان تأكيد دارند كه زمان درست جشنهاي ملي ميبايد بر اساس گاهشماري ملي باشد (بنگريد به تقويم گوگل براي جشنهاي ايراني[۳]). مؤبد كورش نيكنام نيز برگزاري جشنها با استفاده از گاهشماريهاي سنتي با ماههاي ۳۰ روزه را بيتوجهي به دانش نجوم و دستاوردهاي خيام و موجب ناهماهنگي در جشنها دانسته و لزوم توجه به گاهشماري ملي و رسمي با ماههاي ۳۱ روزه را يادآور شده است
جشنهاي ايراني به جشنهايي ملي و مردمي گفته ميشود كه داراي ريشه تاريخي ايراني هستند و از دوران باستان تا به امروز رسيدهاند. برخي از اين جشنها كموبيش زنده هستند.
جشنهاي زنده به جشنهايي اطلاق ميشود كه بنا به سنت تاريخي در ميان مردم رايج است (مانند جشن نوروز). جشنهاي فراموششده به جشنهايي اطلاق ميشود كه بنا به سنت تاريخي برگزار نميشوند (مانند جشن بهاربد)، اما ممكن است كوششهايي براي احياي آنها برخي از آنها رواج داشته باشد (مانند جشن اسفندگان).
جشنهاي حكومتي (مثل جشن سالگرد انقلاب) و جشنهاي ديني (مثل عيد غدير مسلمانان، سدرهپوشي و شاهورهرام زرتشتيان، و مولودي ارامنه) بنا به عرف نويسندگان و پژوهشگران جزو جشنهاي ايراني به حساب نميآيند. برگزار شدن يك جشن توسط پيروان اديان و اقوام گوناگون دال بر انتساب آن جشن به آن دين يا قوم نيست. براي مثال برگزار شدن جشن نوروز توسط مسلمانان و زرتشتيان دليل بر اسلامي بودن يا زرتشتي بودن آن جشن نيست.
شكل تاريخي برگزاري جشنها (چنانكه در متون و منابع آمده است) با شكل فعلي و رايج برگزاري هر جشن، دو موضوع متفاوت است كه همواره شبيه يكديگر نيستند.